جدول جو
جدول جو

معنی آرامگاه - جستجوی لغت در جدول جو

آرامگاه
جای آرمیدن، محل آسایش، کنایه از گور، مزار، مقبره، جای اسکان، محل استقرار
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
فرهنگ فارسی عمید
آرامگاه
وطن، (محمود بن عمر ربنجنی)، موطن، مسکن، جای، جایگاه:
مگر کو بماند به نزدیک شاه
کند کشور و بومت آرامگاه،
فردوسی،
که ما را دل از بوم و آرامگاه
چگونه بود شاد بی روی شاه ؟
فردوسی،
بسازم بر این بوم آرامگاه
بمهر و وفای تو ای نیکخواه،
فردوسی،
همه کوهشان بود آرامگاه
چنین بود آئین هوشنگ شاه،
فردوسی،
ترا گنگ دژ باشد آرامگاه
نبیند مرا نیز شهر و سپاه،
فردوسی،
پسران موردبن سام واﷲ اعلم هم بر این شکل زمین مکران و کرمان به نام ایشان خوانند و آرام گاه بدین کشورها ساختند، (مجمل التواریخ)،
، مقر، مستقر:
که ایدر ترا باشد آرامگاه
هم ایدر سپاه و هم ایدر کلاه،
فردوسی،
خود آگاه نی خسرو از این گزند
نشسته به آرامگاه ارجمند،
فردوسی،
، محل آسایش، جای آمن، مأمن، آرامگه:
زمینی زراغن بسختی چو سنگ
نه آرامگاه و نه آب و گیاه،
بهرامی،
ترا تا نسازم سلیح و سپاه
نجویم خور و خواب و آرامگاه،
فردوسی،
همی راند یک ماه خود با سپاه
ندیدند از ایشان کس آرامگاه،
فردوسی،
کنی خانه تا زنده ای سال و ماه
وز آن پس کیت باشد آرامگاه ؟
اسدی،
گر از فتنه آید کسی در پناه
ندارد جز این کشور آرامگاه،
سعدی،
، خانه، منزل، خفتنگاه:
چنین تا شب تیره سر برکشید ...
چو رفتند هر کس به آرامگاه
پراندیشگان جان شاه و سپاه،
فردوسی،
فراز آوریدند بیمر سپاه
ز شادی بریدند و آرامگاه،
فردوسی،
، آبادی، آبادانی:
بپرسید از آن سر شبان، راه شاه
کز ایدر کجا یابم آرامگاه
چنین داد پاسخ که آبادجای
نیابی مگر باشدت رهنمای
ازیدر کنون چار فرسنگ راه
چو رفتی پدید آید آرامگاه
وز آن سوی پیوسته شد ده بده
بهر ده یکی نامبردار مه،
فردوسی،
، مهاد، (مجمل اللغه)، مهد، دارالقرار، سکن، (ربنجنی)، آرامگه، قرار، قرارگاه، محل آرامش:
... که چون رفت و آرامگاهش کجاست
نهان گشت از ایدر پناهش کجاست ؟
فردوسی،
، قبر، گور، مرقد، مدفن، دخمه،
- آرامگاه شیر، عرین، کنام
لغت نامه دهخدا
آرامگاه
وطن، موطن، مسکن، گور، مزار
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
فرهنگ لغت هوشیار
آرامگاه
جای آرمیدن، مجازاً به معنی گور، قبر
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
آرامگاه
مقبره، قبر، مدفن
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
آرامگاه
تربت، خاک، خاکجا، ضریح، قبر، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آرامگاه
آرامگاه: تصادف مرگبار چنان چه ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده باشید در زمینه حرفه و شغل خود کاری مستقل از امور دیگر انجام می دهید که سود بخش است و به گفته ابن سیرین خیر و فایده نصیب شما می شود - لوک اویتنهاو
دیدن آرامگاه در خواب نشانگر احساسات یا بصیرت فرد در مورد مرگ، ترس هایی که هنگام شروع به مواجهه با محتویات ناخودآگاه خود به سراغ ما می آیند، تاثیر خانوادگی ناخودآگاه، انکار یا کشتن نیازها و احساسات، که پس از آن احساس مرگ یا زندگی نصفه نیمه می کنیم.
تعبیر خواب آرامگاه
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: دیدن آرامگاه در خواب به هیچ وجه وحشتناک نیست. بسیاری از معبران نوشته اند که آرامگاه در خواب زندان است و گرفتاری های شدید زندگی است. اگر بیننده خواب ببیند روی آرامگاهی سنگ می نهد یا آن را آجر و سیمان می کند، خبر از این می دهد که بیننده خواب خرابی را آباد می کند یا بنائی می سازد، یا خانه ای می خرد یا باغی احداث می نماید. اگر بیننده خواب ببیند که او را در آرامگاه می نهند گرفتار مشکلات می شود و معاش او تنگ می گردد. اگر بیننده خواب ببیند که مرده است و دارند او را در آرامگاه قرار می دهند و هر چه می گوید کسی صدایش را نمی شنود به شدت گرفتار سختی و تنگی می شود و کسی به یاری او نمی شتابد و دستش را نمی گیرد. اگر کسی در خواب ببیند که بر بام خانه اش آرامگاه می کنند عمر بیننده خواب دراز می شود.
تعبیر خواب کندن آرامگاه برای خود
حضرت دانیال گوید: دیدن آرامگاه درخواب، دلیل زندان است. اگر در خواب بیند آرامگاهی از بهر خود کند، دلیل که عیش بر وی تنگ شود و بعضی گویند آنجا که آرامگاه کند، دلیل که خانه بسازد. اگر بیند وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که معیشت بر وی تنگ شود و بعضی گویند آنجا که آرامگاه کند، دلیل که خانه بسازد. اگر بیند وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که معیشت بر وی تنگ شود و نیز گویند که به سفر رود. اگردید او را در آرامگاه نهادند و خاک بر سر او ریختند، دلیل بر نقصان دین او بود.
دفن کرد فرد در آرامگاه یا قبر
محمدبن سیرین گوید: اگر وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که او زندان کنند، اگر بیند بر بام خانه او آرامگاه می کندند، دلیل که عمر او دراز بود.
تعبیر خواب آرامگاه از دیدگاه معبران غربی
لوک اویتنهاو می گوید: آرامگاه: تصادف مرگبار
آنلی بیتون مى گوید:
دیدن آرامگاه در خواب، نشانه اندوهگین شدن و نومیدی از زندگی است.
دیدن آرامگاهی ویران در خواب، نشانه بیمار شدن یا نزدیک شدن به مرگ است.
اگر خواب ببینید نوشته سنگ آرامگاهی را می خوانید، نشانه آن است که وظایف دشوار و سختی به دوش خواهید گرفت.
اگر خواب ببینید آرامگاهی تازه حفر شده است، علامت آن است که به خاطر اعمال غلط دیگران متحمل رنج و عذاب می شوید.
اگر خواب ببینید از روی آرامگاهها راه می روید، علامت مرگ غیرطبیعی و یا ازدواج ناموفق است.
اگر خواب ببینید فردی آشنا را داخل آرامگاه گذاشته اید و خاک به غیر از سر، تمامی اندامش را پوشانده است، علامت آن است که آن فرد به وضعیت رنج آوری دچار می شود و بیننده خواب ثروت خود را از دست می دهد.
دیدن آرامگاه خود در خواب، علامت آن است که مراقب خود نباشید دشمنان با زیرکی شما را دچار مصیبتی خواهند ساخت.
اگر خواب ببینید آرامگاهی حفر می کنید، علامت آن است که به دردسر می افتید و دشمنان مانعی بر سر راه زندگی شما ایجاد می کنند. اما اگر خواب ببینید حفر آرامگاه را به اتمام رسانده اید، نشانه آن است که بر دشمنان خود غلبه می کنید، و اگر در هنگام حفر آرامگاه آفتاب بر شما بتابد، علامت آن است که از گرفتاریی نتیجه مطلوبی به دست می آورید.
اگر خواب ببینید برای دفن جسد و گرفتن آرامگاه به قبرستان می روید، و بعد از برگشتن می بینید جسد ناپدید شده است، علامت آن است که دچار گرفتاریی غیرمنتظره خواهید شد
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آماجگاه
تصویر آماجگاه
آماج خانه، نشانه گاه، جای نشانۀ تیر، میدانی که در آن نشانه بگذارند برای تیراندازی، برای مثال زمین هست آماجگاه زمان / نشانه تن ما و چرخش کمان (اسدی - ۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامشگاه
تصویر رامشگاه
جای آسودگی و آرامش، جای رامش، جای عیش وطرب
فرهنگ فارسی عمید
اداره یا محلی که آنچه برای ارتش از خواربار و پوشاک لازم است در آنجا آماده و فراهم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرارگاه
تصویر قرارگاه
جای آرام گرفتن و ساکن شدن، منزل، خانه، مسکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
جای آرایش کردن خانم ها یا اصلاح سر و صورت آقایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرامشگاه
تصویر آرامشگاه
آرامگاه، جای آرمیدن، محل آسایش، گور، مزار، مقبره، جای اسکان، محل استقرار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
ساکن. ساکت. مستریح. مطمئن. آرمیده.
- آرامیده شدن، سجو. تفرج.
- آرامیده شدن ورم و آماس، انفشاش.
- آرامیده کردن ستور، توقیر آن. تسکین او.
- آرامیده گفتن،تهوید. نرم گفتن. آهسته و شمرده گفتن
لغت نامه دهخدا
(گَهْ)
مخفف آرامگاه. جای آسایش. مهد. مهاد:
نهاده برآن دژ دری آهنین
هم آرامگه گشت و هم جای کین.
فردوسی.
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست ؟
حافظ.
جان بشکرانه کنم صرف گر آن دانۀ در
صدف دیدۀ حافظ بود آرامگهش.
حافظ.
، مقر. مستقر. وطن. موطن:
بسازند و آرایش ره کنند
وز آرامگه دست کوته کنند.
فردوسی.
این همان چشمۀ خورشید جهان افروز است
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود.
سعدی.
، کنام:
رنگ آن روز غمی گردد و بیرنگ شود
که بر آرامگه شیر بگرد آید رنگ.
فرخی.
، لانه. آشیانه:
معدن زاغ شد آرامگه کبک و تذرو
مسکن شیر شد آوردگه گور و غزال.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خَ)
میعاد. موعد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نام پادشاهی مغولی در دهلی (607- 608 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
آماج، نشانه گاه:
سرشک دیده برخسار تو فروبارد
هر آنگهی که بر آماجگاه او گذری،
عماره،
کند به تیر چو زنبورخانه سندان را
اگر نهند بر آماجگاه او سندان،
فرخی،
زمین هست آماجگاه زمان
نشانه تن ما و چرخش کمان،
اسدی،
برکند تیر تو زآنسان خاک در آماجگاه
برزگربرکنده پنداری به آماج و کلند،
سوزنی،
چو خاک آماجگاه تیر گشته،
نظامی،
، نشانه، میدانی که در آن نشانه نهند مشق و ورزش تیراندازی را:
واندر آماجگاه راه کند
تیر او اندر آهنین دیوار،
فرخی،
، آنجا که شیار کنند، زمین شیاریده، مجازاً، دنیا، ملک، سریر ملک:
چو الب ارسلان جان بجان بخش داد ...
بتربت سپردندش از تاجگاه
نه جای نشستن بد آماجگاه،
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رامشگاه
تصویر رامشگاه
جای رامش محل عیش و طرب
فرهنگ لغت هوشیار
گور است که قبر باشد و آنجائی است که آدمی را پس از رحلت از دنیا در آنها نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرارگاه
تصویر قرارگاه
مسکن و منزل و خانه و ماوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقامگاه
تصویر مقامگاه
اقامتگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرادگاه
تصویر زرادگاه
جایی که زره سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامنده
تصویر آرامنده
مطمئن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام ده
تصویر آرام ده
آرام دهنده، مسکن تسکین دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامیده
تصویر آرامیده
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
جای آرایش مغازه سلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماجگاه
تصویر آماجگاه
نشانه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبانگاه
تصویر آبانگاه
نام روز دهم فروردین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامگاه
تصویر خرامگاه
میعاد، موعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
((یِ))
جای آرایش، مغازه سلمانی
فرهنگ فارسی معین
نام روز دهم از ماه فروردین. گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل را بر خود شگون و مبارک دانند، نام ایزد موکل بر آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آماجگاه
تصویر آماجگاه
نشانه گاه، میدانی که نشانه را درآن قرار دهند برای تمرین تیراندازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرجامگاه
تصویر فرجامگاه
گور، قبر، روز رستاخیز، قیامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزادگاه
تصویر آزادگاه
منطقه آزاد
فرهنگ واژه فارسی سره