نام آتشکدۀ نخستین از هفت آتشکدۀ بزرگ ایرانیان. (از جهانگیری). و ظاهراً اصل آن آذر برزین مهر است: شب سوم باز چنین دید که آذرفرنبغ و آذرگشسب و آذر برزین مهر ب خانه ساسان فروزانند. (کارنامۀ اردشیر)
نام آتشکدۀ نخستین از هفت آتشکدۀ بزرگ ایرانیان. (از جهانگیری). و ظاهراً اصل آن آذر برزین مهر است: شب سوم باز چنین دید که آذرفرنبغ و آذرگشسب و آذر برزین مهر ب خانه ساسان فروزانند. (کارنامۀ اردشیر)
از دیار ربیعه، قریه ایست قدیم و آنرا حسن بن عمر بن الخطاب التغلبی از صاحب وی بستد و قصری آنجا بکرد و آنرا استوار ساخت. احمد بن الطیب السرخسی الفیلسوف در کتاب خویش از رحلت معتضد برمله بحرب خمارویه بن احمد بن طولون یاد کند و سرخسی خود در خدمت او بوده و آنچه را که در رفتن و بازگشتن معتضد دیده ثبت کرده است. وی گوید: و رحل یعنی المعتضد من برقعید الی أذرمه و بین المنزلین خمسه فراسخ و فی اذرمه نهر یشقها و ینفذالی آخرها و الی صحرأها یأخذ من عین علی رأس فرسخین منها و علیه فی وسط المدینه قنطره معقوده بالصخرو الجص و علیه رحی ماء و علیها سوران و احد دون الاخر (؟) و فیها خرابات و سوق قدر مائتی حانوت و لها باب حدید و من خارج السور خندق یحیط به بالمدینه و بینها و بین السمیعیه قریه الهیثم بن المعمّر فرسخ عرضاًو بینها و بین مدینه سنجار فی العرض عشره فراسخ - انتهی قول السرخسی. و یاقوت گوید: اذرمه امروز از اعمال موصل از کوره ایست مشهور به بین النهرین بین کورهالبقعاء و نصیبین و همیشه این کوره از اعمال نصیبین بوده است و اکنون قریه ایست که اثری از آنچه سرخسی گفته در آن نیست و بدان منسوبست ابوعبدالرحمن عبدالله بن محمد بن اسحاق الأذرمی النصیبی. (معجم البلدان). سمعانی (و بنقل از او منتهی الأرب) اذرمه را دهی به آذنه دانسته است و یاقوت گوید: و قد غلط الحافظ ابوسعد السمعانی فی ثلاثه مواضع: احدها انه مدّ الالف و هی غیرممدوده و حرّک الذّال و هی ساکنه و قال هی من قری أذنه و هی کما ذکرنا قریه بین النهرین و انما غرّه أن اباعبدالرحمن کان یقال له الأذنی ایضاً لمقامه بأذنه. (معجم البلدان). دمشقی در نخبهالدهر (ص 191) گوید: و مدینه اذرمه بناها الحسن بن عمر بن الخطاب التغلبی. و رجوع به اذرمی و به قاموس الأعلام ترکی شود
از دیار ربیعه، قریه ایست قدیم و آنرا حسن بن عمر بن الخطاب التغلبی از صاحب وی بستد و قصری آنجا بکرد و آنرا استوار ساخت. احمد بن الطیب السرخسی الفیلسوف در کتاب خویش از رحلت معتضد برمله بحرب خمارویه بن احمد بن طولون یاد کند و سرخسی خود در خدمت او بوده و آنچه را که در رفتن و بازگشتن معتضد دیده ثبت کرده است. وی گوید: و رحل یعنی المعتضد من برقعید الی أذرمه و بین المنزلین خمسه فراسخ و فی اذرمه نهر یشقها و ینفذالی آخرها و الی صحرأها یأخذ من عین علی رأس فرسخین منها و علیه فی وسط المدینه قنطره معقوده بالصخرو الجص و علیه رحی ماء و علیها سوران و احد دون الاخر (؟) و فیها خرابات و سوق قدر مائتی حانوت و لها باب حدید و من خارج السور خندق یحیط به بالمدینه و بینها و بین السمیعیه قریه الهیثم بن المعمّر فرسخ عرضاًو بینها و بین مدینه سنجار فی العرض عشره فراسخ - انتهی قول السرخسی. و یاقوت گوید: اذرمه امروز از اعمال موصل از کوره ایست مشهور به بین النهرین بین کورهالبقعاء و نصیبین و همیشه این کوره از اعمال نصیبین بوده است و اکنون قریه ایست که اثری از آنچه سرخسی گفته در آن نیست و بدان منسوبست ابوعبدالرحمن عبدالله بن محمد بن اسحاق الأذرمی النصیبی. (معجم البلدان). سمعانی (و بنقل از او منتهی الأرب) اذرمه را دهی به آذنه دانسته است و یاقوت گوید: و قد غلط الحافظ ابوسعد السمعانی فی ثلاثه مواضع: احدها انه مَدّ الالف و هی غیرممدوده و حرّک الذّال و هی ساکنه و قال هی من قری أذَنهَ و هی کما ذکرنا قریه بین النهرین و انما غرّه أن اَباعبدالرحمن کان یقال له الأذَنی ایضاً لمقامه بأذنَه. (معجم البلدان). دمشقی در نخبهالدهر (ص 191) گوید: و مدینه اذرمه بناها الحسن بن عمر بن الخطاب التغلبی. و رجوع به اذرمی و به قاموس الأعلام ترکی شود
دو اسمند که یک اسم به شمار آیند و چون خمسه عشر و مبنی بر فتحند محلاً منصوب بنابر حالیت و مذر از اتباع است و گفته اند که میم آن بدل از باء باشد و آن از بذر مشتق است و در مثل به باء آمده است. (از اقرب الموارد) : تفرقوا شذرمذر، محرکه و یکسر اولها، رفتند متفرق و پریشان. (منتهی الارب). متفرق. پراکنده. رجوع به شذربذر شود
دو اسمند که یک اسم به شمار آیند و چون خمسه عشر و مبنی بر فتحند محلاً منصوب بنابر حالیت و مذر از اتباع است و گفته اند که میم آن بدل از باء باشد و آن از بذر مشتق است و در مثل به باء آمده است. (از اقرب الموارد) : تفرقوا شذرمذر، محرکه و یکسر اولها، رفتند متفرق و پریشان. (منتهی الارب). متفرق. پراکنده. رجوع به شذربذر شود
دهی جزءدهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در 12هزارگزی خاور کرمی و 12هزارگزی شوسۀ کرمی به بیله سوار. جلگه، گرمسیر. دارای 483 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزءدهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در 12هزارگزی خاور کرمی و 12هزارگزی شوسۀ کرمی به بیله سوار. جلگه، گرمسیر. دارای 483 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آذرمه. نام ماه نهم از ماههای شمسی. نوبت آفتاب در این ماه مر برج قوس را باشد. (نوروزنامه). و مطابق است با تشرین ثانی، آذرماه رومی یا سریانی مطابق است با فروردین ماه جلالی
آذرمه. نام ماه نهم از ماههای شمسی. نوبت آفتاب در این ماه مر برج قوس را باشد. (نوروزنامه). و مطابق است با تشرین ثانی، آذرماه رومی یا سریانی مطابق است با فروردین ماه جلالی
نام شمشیر سلیمان پیغمبر بوده است. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) : مگر نگین سلیمان بدست خسرو ماست که چون سلیمان مر باد را بفرمان کرد و یا سلیمان خورمهر نام سیفی است که دیو چونان فرمانبری سلیمان کرد. مسعودسعد (از فرهنگ جهانگیری)
نام شمشیر سلیمان پیغمبر بوده است. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) : مگر نگین سلیمان بدست خسرو ماست که چون سلیمان مر باد را بفرمان کرد و یا سلیمان خورمهر نام سیفی است که دیو چونان فرمانبری سلیمان کرد. مسعودسعد (از فرهنگ جهانگیری)
دیرآشنا. دیرجوش. که آسان تن به محبت ندهد. که پس از زمانی دراز ابراز محبت کند. مقابل زودکین: فلک کو دیرمهرو زودکین است در این محنت سرا کار وی این است. جامی
دیرآشنا. دیرجوش. که آسان تن به محبت ندهد. که پس از زمانی دراز ابراز محبت کند. مقابل زودکین: فلک کو دیرمهرو زودکین است در این محنت سرا کار وی این است. جامی