جدول جو
جدول جو

معنی آخره - جستجوی لغت در جدول جو

آخره
(خُ رَ / رِ)
آخوره. آخرک. ترقوه. چنبرۀ گردن، گودی که در میان تودۀ خاک کنند تا در آن آب ریزند گل ساختن را، طویله، به معنی طنابی درازو برکشیده که چندین اسب بدو توان بستن:
تیغزنان میرسد خسرو انجم ز شرق
کو همه شب دررمید زآخرۀ کهکشان.
عزالدین شروانی
لغت نامه دهخدا
آخره
انجامش ترقوه چنبره گردن آخرک، گودیی که در میان توده خاک کنند تا در میان آن آب ریزند برای گل ساختن، طنابی دراز و برکشیده که چند اسب را بتوان بدو بست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آخته
تصویر آخته
بیرون کشیده شده، آهیخته، برکشیده، برآورده، برافراشته، برای مثال گرش بر فریدون بدی تاختن / امانش ندادی به تیغ آختن (سعدی۱ - ۱۳۷)، ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته ای / صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست (سعدی۲ - ۳۷۰)
اخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخره
تصویر سخره
ذلیل و مقهور و زیردست، کسی که مردم او را ریشخند کنند، آنکه به کار بی مزد گمارده شود، کسی که دیگری او را به کار بی مزد وا دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفره
تصویر آفره
مکافات، کیفر، پاداش، پاداش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخیه
تصویر آخیه
ستور بند میخ پیچ میخ آخور آبرو، زینهار، پیمان ستوربند میخ آخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ سخت، تخته سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانبردار، بیگار کسی که او را به بیگاری (کار بی مزد) گرفته باشند، خریش خنده خریش کسی که او را دست انداخته و ریشخند کنند مجرگ بیگارگیر، ریشخندگر افسوسگر مطیع فرمانبردار، مقهور زیردست، کسی که مورد ریشخند واقع شود مسخره، کسی که بکار بیمزد و مواجب گمارده شود، ستور یا کشتی که بار و بنه شاه را مفت و بدون پرداخت کرایه حمل کند، زیر دست، کار بیمزد و اجرت، تمسخر لاغ فسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشره
تصویر آشره
چوب شکافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسره
تصویر آسره
دوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخته
تصویر آخته
کشیده، مسلول، بیرونکرده، برآورده، بیرون کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخذه
تصویر آخذه
سستی در عضو، جمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخرت
تصویر آخرت
آنجهان، آنسرای، عقبی، باز پسین، معاد، اخری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخرک
تصویر آخرک
آخر کوچک آخر خرد، تر قوه چنبر گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخری
تصویر آخری
واپسین آخرین واپسین
فرهنگ لغت هوشیار
ترقوه چنبره گردن آخرک، گودیی که در میان توده خاک کنند تا در میان آن آب ریزند برای گل ساختن، طنابی دراز و برکشیده که چند اسب را بتوان بدو بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدره
تصویر آدره
شبی سرد
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که برای موقع احتیاج نگاهدارند پس انداز پس افکنده جمع ذخایر (ذخائر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبره
تصویر آبره
مگس مازو ابره رویه آوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوره
تصویر آوره
گذرگاه آب معبر آب آبراهه ابره ظهاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمره
تصویر آمره
فرمان، فرماندهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آطره
تصویر آطره
بند چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصره
تصویر آصره
نیکی وآحسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخته
تصویر آخته
((تِ))
برآورده، کشیده، بیرون کشیده، برافراشته، بالا برده، کشیده، مقابل منحنی، گشوده، باز کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آخرت
تصویر آخرت
((خِ رَ))
جهان دیگر، عقبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبره
تصویر آبره
((رَ))
ابره، رویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوره
تصویر آوره
((رَ))
معبر آب، آبراهه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوره
تصویر آوره
((رِ))
ابره، رویه، رویه لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آطره
تصویر آطره
بند چادر، چادربند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آصره
تصویر آصره
بازوبند، خویشاوندی، مهربن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمره
تصویر آمره
فرمان، فرماینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسره
تصویر آسره
دوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخری
تصویر آخری
پسین، دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخرت
تصویر آخرت
انجامش، رستاخیز، روز بازپسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخذه
تصویر آخذه
افسردگی، بیهوشی، کرختی
فرهنگ واژه فارسی سره