آخِره. آن جهان. آن سرای. عقبی ̍. معاد. دارالخلد. عجوز. آجل. آجله. اخری ̍. مقابل اولی ̍ و دنیا: و هر گاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند هرآینه مقابح آن را بنظر بصیرت بیند... و با یاد آخرت الفت گیرد. (کلیله و دمنه). و آنکه سعی برای مصالح دنیا مصروف دارد زندگانی بر وی وبال باشد و از ثواب آخرت بازماند. حاصل آن (راحتی اندک) اگر میسر گردد خسران دنیا و آخرت باشد. (کلیله و دمنه). و اگر بقضاء مقرون گردد عز دنیا و آخرت مرا بهم پیوندد. (کلیله و دمنه). و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا بتبعیت بیابد. (کلیله و دمنه). آخر رای من بر عبادت قرار گرفت چه مشقت طاعت در جنب نجات آخرت وزنی نیارد. (کلیله و دمنه). و بحال خردمند آن لایقتر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم دارد. (کلیله و دمنه). دنیا پلی است رهگذر دار آخرت اهل تمیز خانه نگیرند بر پلی. سعدی. دوست بدنیا و آخرت نتوان داد صحبت یوسف به از دراهم معدود. سعدی. - عشاء آخرت، عشاء آخره، نماز خفتن
سرخ رگی که در انسان از بطن چپ قلب خارج شود و آن تنه اصلی و عمومی سرخرگهای دیگر بدنست و بدو قسمت سینه یی و شکمی تقسیم گردد و خون روشن (اکسیژن دار) در آن جاریاست بزرگ سرخ رگ بدن ام الشرائین آورت آورطی ارطی. فرهنگستان این کلمه را در برابر انتخاب کرده است