کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کمیچه، شب فروز، آتشک، شب افروز، ولدالزّنا، چراغینه، کاونه، کرم شب افروز، شب تاب، چراغک، شب چراغک، یراعه
کِرمِ شَب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کَمیچِه، شَب فُروز، آتَشَک، شَب اَفروز، وَلَدُالزِّنا، چِراغینِه، کاوُنِه، کِرمِ شَب اَفروز، شَب تاب، چِراغَک، شَب چِراغَک، یَراعِه
در آیین زردشتی بنایی که آتش مقدس در آن نگه داری می شود و پرستشگاه زردشتیان است، آتشخانه، آتشگاه، آذرکده، دیر مغان برای مثال جهان آفرین را ستایش گرفت / به آتشکده ندر، نیایش گرفت (فردوسی - ۳/۷)
در آیین زردشتی بنایی که آتش مقدس در آن نگه داری می شود و پرستشگاه زردشتیان است، آتَشخانِه، آتَشگاه، آذَرکَدِه، دِیرِ مُغان برای مِثال جهان آفرین را ستایش گرفت / به آتشکدهَ نْدر، نیایش گرفت (فردوسی - ۳/۷)
بنایی در پیرامون شهرها که زردشتیان در آن آتش روشن می کنند، آتشخانه، آتشکده، دیر مغان، آذرکده برای مثال نفسم سرد و سینه آتشگاه / دهنم خشک و دیده طوفان بار (انوری - ۱۹۲)، جای افروختن آتش مقدس در آتشکده
بنایی در پیرامون شهرها که زردشتیان در آن آتش روشن می کنند، آتَشخانِه، آتَشکَدِه، دِیرِ مُغان، آذَرکَدِه برای مِثال نفسم سرد و سینه آتشگاه / دهنم خشک و دیده طوفان بار (انوری - ۱۹۲)، جای افروختن آتش مقدس در آتشکده