جدول جو
جدول جو

معنی آبو - جستجوی لغت در جدول جو

آبو
گل نیلوفر آبی نوعی نیلوفر دارای برگ های پهن و گل های سفید یا زرد است که در سطح حوض های بزرگ و استخرها پرورش می یابد
تصویری از آبو
تصویر آبو
فرهنگ فارسی عمید
آبو
نیلوفر آبی، نیلوپر، لیلوپر:
صنعش بسر کوه برویانده شقایق
در باغ دمانده لطفش سوری و آبو،
خواجه عمید لوبکی،
ای گرد درت آب رخ خواجۀ کاریز
وی خاک کف پای تو تاج سر آبو،
شیخ آذری،
، خال، دایی، برادر مادر، خالو، مربرار
لغت نامه دهخدا
آبو
نیلوفر آبی برادر مادر خال خالو
تصویری از آبو
تصویر آبو
فرهنگ لغت هوشیار
آبو
برادر مادر، دایی
تصویری از آبو
تصویر آبو
فرهنگ فارسی معین
آبو
از اصوات که به نشانه ی تعجب به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسو
تصویر آسو
(دخترانه)
شفق، هنگام طلوع خورشید، نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند، نام محلی درمسیرلار به لنگه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبونمان
تصویر آبونمان
حق اشتراک روزنامه، مجله، برق، تلفن یا جا در تماشاخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبوند
تصویر آبوند
آوند، ظرف آب، کوزه، آبخوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبونه
تصویر آبونه
مشترک روزنامه یا مجله
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
آبونه شدن روزنامه و مانند آن، از خریداران ماهیانه یا سالیانۀ آن گردیدن
لغت نامه دهخدا
نقدی که در ازاء خریدن ماهیانه یا سالیانۀ روزنامه و مانند آن پردازند
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ظرف آب، و ظاهراً آوند مخفف این کلمه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبق
تصویر آبق
گریخته، گریزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبن
تصویر آبن
طعام خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبه
تصویر آبه
لیزابه و لعابی که توام با جنین از شکم مادر برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبش
تصویر آبش
آنکه پیرامون و پیشگاه خانه کسی را به طعام و شراب آراید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبژ
تصویر آبژ
سرشک آتش، نام گیاهی که آن را بومادران گویند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اب. پدران اجداد: آبا و اجداد ما برین عقیده بودند، کشیشان (مسیحی) آبا کلیسا آبا کنیسه. یا آبا سبعه هفت پدران آبا سبعه. یا آبا علوی. پدران آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ آب، کبود، ازرق، نیلی، نیلگون، نیلوفری منسوب به آب: آبی و خاکی و بادی و آتشی. یا بروج آبی یا زراعت آبی. زراعتی که بوسیله آبیاری از آن محصول بردارند مقابل دیم دیمی. یاساعت آبی. یا مثلثه آبی برجهای سرطان عقرب و حوت، گیاه یاجانورانی که درآب زیست کند مقابل خاکی بری: نباتات آبی، آنکه با چرخ وارابه آب بخانه ها رساند، یکی از سه رنگ اصلی (زرد قرمز آبی) که رنگهای دیگراز آنها ترکیب میشود، به سفرجل، قسمتی انگور که دانه هایظن مدور و پوستش سخت است و از غوره آن گله ترشی سازند. برادر مادر خال خالو. منسوب به آبه (آوه) از مردم آبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبک
تصویر آبک
جیوه، سیماب، آبق، زیبق
فرهنگ لغت هوشیار
راهی برای گذشتن آب باران وغیره، آب راهه، راه آب اعتبار، جاه، شرف، ناموس، قدر، ارج، عرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبونه
تصویر آبونه
فرانسوی همبست مشترک روزنامه و مجله و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبونمان
تصویر آبونمان
فرانسوی همبستانه وجه اشتراک روزنامه مجله برق تلفن و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبوند
تصویر آبوند
ظرف آب آوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبوشکا
تصویر آبوشکا
از روسی پنجره شیشه ای (گویش گیلکی) شیشه بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبوند
تصویر آبوند
((وَ))
ظرف آب، آوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبونمان
تصویر آبونمان
((بُ نِ))
وجه اشتراک روزنامه، مجله، برق، تلفن و غیره، حق اشتراک (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبونه
تصویر آبونه
((نِ))
مشترک روزنامه یا مجله و مانند آن، شخص حقیقی یا حقوقی که با پرداخت وجهی از خدمات خاصی استفاده کند، مشترک (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربو
تصویر ربو
آسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبرو
تصویر آبرو
حیثیت، حرمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبونمان
تصویر آبونمان
هم بستانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبونه
تصویر آبونه
همبست، هم وند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبک
تصویر آبک
آبق
فرهنگ واژه فارسی سره
اشتراک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی در قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی