معنی آبو آبو نیلوفر آبی، نیلوپر، لیلوپر: صنعش بسر کوه برویانده شقایق در باغ دمانده لطفش سوری و آبو، خواجه عمید لوبکی، ای گرد درت آب رخ خواجۀ کاریز وی خاک کف پای تو تاج سر آبو، شیخ آذری، ، خال، دایی، برادر مادر، خالو، مربرار لغت نامه دهخدا