معنی آبونمان
- آبونمان
- حق اشتراک روزنامه، مجله، برق، تلفن یا جا در تماشاخانه
واژههای مرتبط با آبونمان
آبونمان
- آبونمان
- فرانسوی همبستانه وجه اشتراک روزنامه مجله برق تلفن و غیره
آبونمان
- آبونمان
- هم بستانه
آبونمان
- آبونمان
- وجه اشتراک روزنامه، مجله، برق، تلفن و غیره، حق اشتراک (واژه فرهنگستان)
آبونمان
- آبونمان
- نقدی که در ازاء خریدن ماهیانه یا سالیانۀ روزنامه و مانند آن پردازند
آبونمان
- آبونمان
- اشتراک
آبدندان
- آبدندان
- گول ساده لوح ابله پیه پخمه، حریفی که در قمار بتوان از او برد مفت باز، دارای دندان درخشان، جنسی از امرود، قسمتی از انار که هسته ندارد، بطور عام درخت و گیاه را گویند، نوعی حلوا و شیرینی که از آرد سفید و روغن و قند سازند
آبانگان
- آبانگان
- نام روز آبان در ماه آبان است و آن روز عید آن ماه میباشد
آباندان
- آباندان
- نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم
آبدندان
- آبدندان
- نوعی انار بی دانه، نوعی گلابی، نوعی حلوا و شیرینی نرم و لطیف،
برای مِثال تشنه در آب او نظر می کرد / آبدندانی از جگر می خورد ، کنایه از گول، ساده لوح،(نظامی۴ - ۶۸۸) برای مِثال حاسدت با تو اگر نرد عداوت بازد / آبدندان تر از او کس نتوان یافت، بباز (انوری - ۲۵۷)
