جدول جو
جدول جو

معنی wrzący - جستجوی لغت در جدول جو

wrzący
جوشان، در حال جوشیدن، سرپیچ کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آویزان، افتادگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
لرزنده، درخشش، لرزان، لرزیدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
سوزان، سیگار کشیدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
زننده، متعفّن
دیکشنری لهستانی به فارسی
تنبیه کننده، تنبیهی، تنظیم
دیکشنری لهستانی به فارسی
حکمرانی، پلوتوکراسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
شکافنده، بریدن، پاره کننده، پاره وقت
دیکشنری لهستانی به فارسی
زهرآگین، تحریک پذیر، سوزاننده، نیش زدن
دیکشنری لهستانی به فارسی