معنی wieszać - جستجوی لغت در جدول جو
wieszać
آویزان شدن، تعلیق کند
ادامه...
آویزان شُدَن، تَعلِیق کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zawieszać
آویزان کردن، فلزّی
ادامه...
آویزان کَردَن، فِلِزّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
mieszać
مخلوط کردن، اجازه ورود، هم زدن، ضرب و شتم، چرخاندن، گردش کند، به هم ریختن، وضعیت دشوار، یادآوری کنید
ادامه...
مَخلوط کَردَن، اِجازِه وُرُود، هَم زَدَن، ضَرب و شَتم، چَرخاندَن، گَردِش کُنَد، بِه هَم ریختَن، وَضعِیَت دُشوار، یادآوَری کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wierzyć
باور کردن، باور نکردنی
ادامه...
باوَر کَردَن، باوَر نَکَردَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
mieszkać
خانه داشتن، خائن، ساکن شدن، ساکسیفونیست، سکونت داشتن، قابل سکونت
ادامه...
خانِه داشتَن، خائِن، ساکِن شُدَن، ساکسیفونیست، سُکونَت داشتَن، قابِلِ سُکونَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
wiązać
بستن به، بسته، بستن، بسته بندی کنید، باند زدن، مشخّص شده است
ادامه...
بَستَن بِه، بَستِه، بَستَن، بَستِه بَندی کُنید، باند زَدَن، مُشَخَّص شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
wiedza
دانش، دانش آموز برتر
ادامه...
دانِش، دانِش آموز بَرتَر
دیکشنری لهستانی به فارسی