معنی mieszkać mieszkać خانه داشتن، خائن، ساکن شدن، ساکسیفونیست، سکونت داشتن، قابل سکونت خانِه داشتَن، خائِن، ساکِن شُدَن، ساکسیفونیست، سُکونَت داشتَن، قابِلِ سُکونَت دیکشنری لهستانی به فارسی