معنی tłusty - جستجوی لغت در جدول جو
tłusty
چرب، چرب بودن، چربی
ادامه...
چَرب، چَرب بودَن، چَربی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Trusty
اعتمادآور، قابل اعتماد
ادامه...
اِعتِمادآوَر، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crusty
خوشه ای، پوسته
ادامه...
خوشِه ای، پوستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rusty
زنگ زده
ادامه...
زَنگ زَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pusty
به طور توخالی، به صورت توهین آمیز، خالی، باد کردن، با حالت خالی، بیهوشی، توخالی، توخالی کردن، تهی
ادامه...
بِه طُورِ تُوخَالِی، بِه صورَتِ تُوهین آمیز، خالی، باد کَردَن، با حالَتِ خالی، بیهوشی، تُوخَالِی، تُوخَالِی کَردَن، تُهی
دیکشنری لهستانی به فارسی
Dusty
گرد و غبارآلود، گرد و غبار
ادامه...
گَرد و غُبارآلود، گَرد و غُبار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gusty
بادی
ادامه...
بادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Musty
کپک زده
ادامه...
کَپَک زَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی