معنی Crusty
Crusty
خوشه ای، پوسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Crusty
Trusty
Trusty
اِعتِمادآوَر، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crustily
Crustily
زِبَر، بِه صورَت پوستِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crispy
Crispy
تُرُد و شِکَنَندِه، تُرُد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crafty
Crafty
حیلِه گَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tłusty
tłusty
چَرب، چَرب بودَن، چَربی
دیکشنری لهستانی به فارسی
prosty
prosty
راست، راست دَست، سادِه، سادِه شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
Fruity
Fruity
میوِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Frosty
Frosty
یَخ زَدَه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rusty
Rusty
زَنگ زَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی