pusty pusty بِه طُورِ تُوخَالِی، بِه صورَتِ تُوهین آمیز، خالی، باد کَردَن، با حالَتِ خالی، بیهوشی، تُوخَالِی، تُوخَالِی کَردَن، تُهی دیکشنری لهستانی به فارسی