- tosare
بریدن، برشی
معنی tosare - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشیدن، بکشید
مالیات گرفتن، مالیات
کامل، کل
سرفه کردن، سرفه
برگشتن، بازگشت، بازگشتن
آوایی، تونال
لمس کردن، لمس کنید
آزمایش کردن، تست کنید
یافتن، پیدا کردن
بر تست کردن، نان تست
اهدا کردن، تجهیز کردن
طلا کردن، قهوه ای
اهدا کردن، اهدا کنند
تحسین کردن، ستایش، ستایش کردن، مدح کردن
از نظر تنی، تونال
دست زدن به، احساس
لوله کشیدن
قرار دادن، ژست گرفتن
حذف کردن، هرس کنید
بر تست کردن، نان تست
جرأت داشتن، جرأت
نشستن، سوف
پیچاندن، پیچ و تاب، چرخاندن، چلانیدن
بریدن، چمن زنی
بر تست کردن، کباب
وزن کردن
رعد و برق زدن، رعد و برق
خورشیدی
حمایت کردن، ازدواج کن
رأی دادن
پرواز کردن، پرواز کن
تخم گذاری کردن، نوزادان
هزینه داشتن، هزینه
ناقصی، نقص