معنی tostar
tostar
بر تست کردن، کباب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با tostar
tostar
tostar
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
costar
costar
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tostare
tostare
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gostar
gostar
دوست داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
testar
testar
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mostrar
mostrar
نِشان دادَن، نِشان می دَهَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
montar
montar
زین گُذاشتَن، سَوار کَردَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pastar
pastar
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gustar
gustar
دوست داشتَن، مانَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی