معنی to - جستجوی لغت در جدول جو
to
آن، شما
ادامه...
آنِ، شُما
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
touché
لمس شده، لمس کنید
ادامه...
لَمس شُدِه، لَمس کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
touriste
گردشگر، توریست
ادامه...
گَردِشگَر، توریست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourisme
گردشگری
ادامه...
گَردِشگَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourbillonner
چرخاندن، چرخش، چرخیدن
ادامه...
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tour
گردش
ادامه...
گَردِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
touffu
پرپشت
ادامه...
پُرپُشت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toucher
لمس کردن
ادامه...
لَمس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
touche
لمس، لمس کنید
ادامه...
لَمس، لَمس کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourmenté
آزرده، عذاب داده
ادامه...
آزُردِه، عَذاب دادِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
touchant
لمس کننده، لمس کردن
ادامه...
لَمس کُنَندِه، لَمس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
totalité
تمامیت، کلّیّت
ادامه...
تَمامِیَت، کُلّیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
totalitarisme
تمامیّت خوٰاهی، توتالیتاریسم
ادامه...
تَمامیَّت خوٰاهی، توتالیتاریسم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
totalitaire
تمامیّت خواه
ادامه...
تَمامیَّت خوَاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
totaliser
کلّی بودن، کل
ادامه...
کُلّی بودَن، کُل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
totalement
کاملاً
ادامه...
کامِلاً
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourment
اذیّت، عذاب
ادامه...
اَذیَّت، عَذاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourmenter
عذاب دادن، عذاب
ادامه...
عَذاب دادَن، عَذاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tolérer
تحمّل کردن، تحمّل کند
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toxicité
سمّیت
ادامه...
سَمّیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tolérant
بردبار، متحمّل
ادامه...
بُردبار، مُتِحَمِّل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tolérance
رواداری، تحمّل
ادامه...
رَواداری، تَحَمُّل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tolérable
تحمّل شدنی، قابل تحمّل
ادامه...
تَحَمُّل شُدَنی، قابِلِ تَحَمُّل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tolérabilité
تحمّل پذیری
ادامه...
تَحَمُّل پَذیری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toxique
سمّی
ادامه...
سَمّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toxicologue
سمّ شناس
ادامه...
سَمّ شِناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toutes les deux heures
هر دو ساعت
ادامه...
هَر دُو ساعَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourner
چرخاندن، چرخش، چرخیدن، غلتیدن
ادامه...
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن، غَلتیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toute la vie
تمام عمر، تمام زندگی
ادامه...
تَمام عُمر، تَمام زِندِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tout petit
کوچک، کودک نوپا
ادامه...
کوچَک، کودَک نُوپا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tout
همه
ادامه...
هَمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tousser
سرفه کردن
ادامه...
سُرفِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toussant
سرفه کننده، سرفه کردن
ادامه...
سُرفِه کُنَندِه، سُرفِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tournoi
مسابقات
ادامه...
مُسابِقات
دیکشنری فرانسوی به فارسی
total
کامل، کل
ادامه...
کامِل، کُل
دیکشنری فرانسوی به فارسی