معنی tout
tout
همه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با tout
tour
tour
گَردِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Stout
Stout
مُحکَم، تَنومَند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tour
tour
گَردِش، تور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Pout
Pout
لَب و لُوچه اَنداختَن، نَفخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tout
Tout
تَبلِیغ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zout
zout
مِلحی، شور
دیکشنری هلندی به فارسی
tour
tour
گَردِش، تورها
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tour
tour
گَردِش، تور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fout
fout
خَطا، اِشتِباه، عِیب، لَغزِش
دیکشنری هلندی به فارسی