معنی tourner
tourner
چرخاندن، چرخش، چرخیدن، غلتیدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با tourner
fourrer
fourrer
پوشاندَن، چیزهای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fournir
fournir
اِرائِه دادَن، فراهَم کُنَد، تَهیِّه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fouiner
fouiner
پُشتِ سَرِ کَسی نِگَاه کَردَن، فُضولی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retourner
retourner
بازگَشت دادَن، بازگَشت، وارونِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ajourner
ajourner
تَعطیل کَردَن، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourrer
bourrer
پُر کَردَن، چیزهای، چَپاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détourner
détourner
اِنحِراف کَردَن، مُنحَرِف کَردَن، رُبودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tousser
tousser
سُرفِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tournoi
tournoi
مُسابِقات
دیکشنری فرانسوی به فارسی