معنی skalować - جستجوی لغت در جدول جو
skalować
مقیاس کردن، مقیاس کوچک
ادامه...
مِقیاس کَردَن، مِقیاس کوچَک
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
eskalować
تشدید کردن، تشکیل
ادامه...
تَشدِید کَردَن، تَشکیل
دیکشنری لهستانی به فارسی
skanować
اسکن کردن، اسکرول کنید
ادامه...
اِسکَن کَردَن، اِسکُرول کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
okablować
سیم کشیدن، سیمان
ادامه...
سیم کِشیدَن، سیمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
szanować
احترام گذاشتن، افتخار، عبادت
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، اِفتِخار، عِبادَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
składować
انبار کردن، انباشت
ادامه...
اَنبار کَردَن، اَنباشت
دیکشنری لهستانی به فارسی
smarować
چرب کردن، چرب بودن، روغن زدن، شکوفه دادن، لکّه انداختن، لکّه دار کردن
ادامه...
چَرب کَردَن، چَرب بودَن، رُوغَن زَدَن، شُکوفِه دادَن، لَکِّه اَنداختَن، لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
szacować
تخمین زدن، تخمیر، تقریبی کردن، تقسیم
ادامه...
تَخمِین زَدَن، تَخمیر، تَقریبی کَردَن، تَقسیم
دیکشنری لهستانی به فارسی
falować
موج دار کردن، موجود است
ادامه...
مُوج دار کَردَن، مُوجود اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
malować
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ، رُوشَنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی