معنی senior - جستجوی لغت در جدول جو
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sentir
احساس کردن، احساس کنید، حسّ کردن
ادامه...
اِحساس کَردَن، اِحساس کُنید، حِسّ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sentar
صندلی گذاشتن، بنشین
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بِنِشین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
senador
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
junior
جوانتر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
júnior
جوان تر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوان تَر، جَوان، جونیور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
senador
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sentir
حسّ کردن، احساس کردن
ادامه...
حِسّ کَردَن، اِحساس کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sentar
صندلی گذاشتن، برای نشستن، نشستن
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بَرایِ نِشَستَن، نِشَستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
senator
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، نکات
ادامه...
راهنَما، نُکات
دیکشنری لهستانی به فارسی
senator
سناتور، عملکرد سناتوری
ادامه...
سِناتور، عَمَلکَرد سِناتوری
دیکشنری لهستانی به فارسی
rencor
انتقام جویی، کینه توزی
ادامه...
اِنتِقام جویی، کینِه توزی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
junior
جوانتر، جوان
ادامه...
جَوانتَر، جَوان
دیکشنری آلمانی به فارسی
sensor
سانسور، توافقنامه
ادامه...
سانسور، تَوافُقنامِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sénior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sênior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
Junior
جونیور، جوان
ادامه...
جونیور، جَوان
دیکشنری آلمانی به فارسی
renier
انکار کردن، انکار کند، پشیمان شدن
ادامه...
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، پَشیمان شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Vendor
فروشنده
ادامه...
فُروشَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
junior
جوانتر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
junior
جوان تر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوان تَر، جَوان، جونیور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sentir
بو کردن، احساس، بوییدن، حسّ کردن
ادامه...
بو کَردَن، اِحساس، بوییدَن، حِسّ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Censor
سانسور کردن، سانسور
ادامه...
سانسور کَردَن، سانسور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
junior
جوانتر، جوانان، جونیور، ذات
ادامه...
جَوانتَر، جَوانان، جونیور، ذات
دیکشنری لهستانی به فارسی