معنی sciare - جستجوی لغت در جدول جو
sciare
اسکی کردن، اسکی
ادامه...
اِسکی کَردَن، اِسکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
schade
آسیب، جراحت، زیان
ادامه...
آسیب، جِراحَت، زیان
دیکشنری هلندی به فارسی
sudare
عرق ریختن، عرق
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
svitare
آچار کشیدن، باز کردن
ادامه...
آچار کِشیدَن، باز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
uscire
خارج شدن، برو بیرون
ادامه...
خارِج شُدَن، بِرو بیرون
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
citare
ارجاع دادن، نقل قول، نقل قول کردن
ادامه...
اِرجاع دادَن، نَقلِ قُول، نَقلِ قُول کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
espiare
جبران کردن، کفّاره دادن
ادامه...
جُبران کَردَن، کَفّارِه دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scharf
به شدّت، تیز، به طور تند، به طور دقیق، ترش، تلخ، تند، مشتاقانه
ادامه...
بِه شِدَّت، تیز، بِه طُورِ تُند، بِه طُورِ دَقیق، تُرش، تَلخ، تُند، مُشتاقانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
odiare
نفرت داشتن، نفرت
ادامه...
نَفرَت داشتَن، نَفرَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stipare
چپاندن، توده
ادامه...
چَپاندَن، تودِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scier
ارّه کردن، دید
ادامه...
اَرِّه کَردَن، دید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Scare
ترساندن
ادامه...
تَرساندَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cire
موم
ادامه...
موم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
angosciare
آزار دادن، پریشانی، رنجیدن
ادامه...
آزار دادَن، پَریشانی، رَنجیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frusciare
خش خش کردن، خش خش
ادامه...
خَش خَش کَردَن، خَش خَش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rovesciare
سرنگون کردن، سرنگونی، وارونه کردن
ادامه...
سَرنِگون کَردَن، سَرنِگونی، وارونِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stimare
احترام گذاشتن، برآورد، تخمین زدن
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، بَرآوُرد، تَخمِین زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stirare
اتو کردن، را فشار دهید
ادامه...
اُتو کَردَن، را فِشار دَهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lasciare
اجازه دادن، ترک، ترک کردن
ادامه...
اِجازِه دادَن، تَرک، تَرک کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spiare
جاسوسی کردن، جاسوسی
ادامه...
جاسوسی کَردَن، جاسوسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
suivre
پیگیری کردن، دنبال کنید، دنباله دار بودن، دنبال کردن
ادامه...
پِیگیری کَردَن، دُنبال کُنید، دُنبالِه دار بودَن، دُنبال کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
scolare
پوست کندن، مدرسه
ادامه...
پوست کَندَن، مَدرسِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
schivare
جاخالی کردن، طفره رفتن
ادامه...
جاخالی کَردَن، طَفرِه رَفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segare
ارّه کردن
ادامه...
اَرِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scusare
عذر خوٰاستن، بهانه
ادامه...
عُذر خوٰاستَن، بَهانه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sociale
اجتماعی
ادامه...
اِجتِماعی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stivare
انبار کردن
ادامه...
اَنبار کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfilare
رژه رفتن، رژه
ادامه...
رِژِه رَفتَن، رِژِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfidare
چالش کردن، چالش، نادیده گرفتن
ادامه...
چالِش کَردَن، چالِش، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scavare
از خاک درآوردن، حفّاری، تونل زدن، چالوس کردن، حفّاری کردن، حفر کردن، خراشیدن، غار رفتن، کندن
ادامه...
اَز خاک دَرآوَردَن، حَفّاری، تونِل زَدَن، چالوس کَردَن، حَفّاری کَردَن، حَفر کَردَن، خراشیدَن، غار رَفتَن، کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scalare
مقیاس کردن، صعود
ادامه...
مِقیاس کَردَن، صُعود
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salare
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
striare
رگه انداختن، رگه
ادامه...
رَگِه اَنداختَن، رَگِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
strisciare
آرام حرکت کردن، خزیدن، بی صدا حرکت کردن، حالت خزیدن پیدا کردن، زحمت کشیدن
ادامه...
آرام حَرَکَت کَردَن، خَزیدَن، بی صِدا حَرَکَت کَردَن، حالَت خَزیدَن پِیدا کَردَن، زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی