- salato
شور، خوش طعم، ملحی، نمکین شده
معنی salato - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با شکوه، سرافراز، شاد، مرفوع
سلامتی
نمک پاشیدن، نمک
لایه گذاشتن، لایه
عرق ریزان، عرق کرده
گمراه، منحرف شد
بازشده، آشکار کرد
مجزّا، جدا شده، منزوی، منعزل
مهر و موم شده
سلام دادن، سلام، ادای احترام کردن
بی ضرر، امن، بی خطر، ایمن، تامین شده
نجات، سلام
نمک پاشیدن، نمک
یخ زده، بستنی
ملحی، شور، نمکین شده
ملحی، شور، نمکین شده
نجات یافته، ذخیره شده
سلام، احوالپرسی
ضعیف، بیمار
آلودگی، خاک، پلیدی، کثافت، کثیف کاری، کثیفی
محروم اخلاق، خوش اخلاق
چاپلوسی
سلام، احوالپرسی
پرش کردن، پرش، جهش کردن، جست و خیز کردن
پرش کردن، پریدن، جست و خیز کردن، جهش کردن
دستمزد، حقوق و دستمزد
گفته شده، صحبت کرد
پاپی، پاپ
گفته شده، صحبت کرد