معنی falado
falado
گفته شده، صحبت کرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با falado
salado
salado
مِلحی، شور، نَمَکین شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
falhado
falhado
نامُوَفَّق، شِکَست خُورد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
falador
falador
پُر حَرف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pasado
pasado
گُذَشتِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
papado
papado
پاپی، پَاپ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ovalado
ovalado
بَیضی، بَیضی شِکل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
halago
halago
چاپلوسی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
hablado
hablado
گُفتِه شُدِه، صُحبَت کَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fallido
fallido
نامُوَفَّق، شِکَست خُورد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی