معنی rigido - جستجوی لغت در جدول جو
rigido
سخت، سفت و سخت
ادامه...
سَخت، سِفت و سَخت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
timido
ترسو، خجالتی
ادامه...
تَرسو، خِجالَتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rigidez
جدّیّت، سفتی، سختی، عصبی بودن، چوبین بودن
ادامه...
جِدِّیَّت، سِفتی، سَختی، عَصَبی بودَن، چوبین بودَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rugindo
غرّنده، غرّش
ادامه...
غُرَّندِه، غُرِّش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sigilo
پنهانکاری، رازداری
ادامه...
پِنهانکاری، رازداری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
grigio
خاکی، خاکستری
ادامه...
خاکی، خاکِستَری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rapido
سریع
ادامه...
سَریع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ruvido
خراش دار، درشت، خشن، زبر
ادامه...
خَراش دار، دُرُشت، خَشِن، زِبَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
risiko
ریسک پذیری، خطر
ادامه...
ریسک پَذیری، خَطَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rápido
سریع
ادامه...
سَریع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Frigid
سرد، منجمد
ادامه...
سَرد، مُنجَمِد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
livido
آزرده، کبودی
ادامه...
آزُردِه، کَبودی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
risico
ریسک پذیری، خطر
ادامه...
ریسک پَذیری، خَطَر
دیکشنری هلندی به فارسی
Rigid
سخت، سفت و سخت
ادامه...
سَخت، سِفت و سَخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
regio
شاهانه، سلطنتی، مجلّل
ادامه...
شَاهانِه، سَلطَنَتی، مُجَلَّل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rindo
خندان، خندیدن، خنده کنان، با خنده
ادامه...
خَندان، خَندیدَن، خَندِه کُنان، با خَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rangido
خراش، کرک کردن
ادامه...
خَراش، کِرَک کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fingido
ساختگی، تظاهر کرد
ادامه...
ساختِگی، تَظَاهُر کَرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dirigido
هدف دار، خطاب شده است
ادامه...
هَدَف دار، خِطاب شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fingido
ساختگی، تظاهر کرد
ادامه...
ساختِگی، تَظَاهُر کَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dirigido
رانده شده، کارگردانی کرد
ادامه...
راندِه شُدِه، کارگَردانی کَرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rigide
با خشکی، سفت و سخت، سخت
ادامه...
با خُشکی، سِفت و سَخت، سَخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rígido
سخت، سفت و سخت
ادامه...
سَخت، سِفت و سَخت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rígido
سخت
ادامه...
سَخت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ripido
شیب دار
ادامه...
شیب دار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rigide
سخت، سفت و سخت
ادامه...
سَخت، سِفت و سَخت
دیکشنری هلندی به فارسی
pitido
بوق زدن، سوت زدن، بوق زنی
ادامه...
بوق زَدَن، سوت زَدَن، بوق زَنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vivido
زنده
ادامه...
زَنَدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rápido
سریع
ادامه...
سَریع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rizado
فرمی، فرفری
ادامه...
فُرمی، فِرفِری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rigidez
سختی، سفتی، چوبین بودن
ادامه...
سَختی، سِفتی، چوبین بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
riendo
خنده کنان، خندیدن، خندان
ادامه...
خَندِه کُنان، خَندیدَن، خَندان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sigilo
دزدکی کاری، پنهان کاری
ادامه...
دُزدَکی کاری، پِنهان کاری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
livido
آزرده، پر جنب و جوش
ادامه...
آزُردِه، پُر جُنب و جوش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
régio
شاهانه، سلطنتی، مجلّل
ادامه...
شَاهانِه، سَلطَنَتی، مُجَلَّل
دیکشنری پرتغالی به فارسی