معنی regent - جستجوی لغت در جدول جو
regent
نایب السلطنه، ارزان
ادامه...
نایِب السَلطَنِه، اَرزان
دیکشنری لهستانی به فارسی
regent
نایب السلطنه، باران
ادامه...
نایِب السَلطَنِه، باران
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
recente
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Cement
سیمان زدن، سیمان
ادامه...
سیمان زَدَن، سیمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
urgent
تاکید شده، فوری
ادامه...
تَاکید شُدِه، فُوری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Prevent
جلوگیری کردن
ادامه...
جِلوگیری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Present
ارائه دادن، حاضر شدن، حاضر، حال
ادامه...
اِرائِه دادَن، حاضِر شُدَن، حاضِر، حال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Decent
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
remont
بازسازی، سازمان
ادامه...
بازسازی، سازِمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
reggente
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segment
بخش
ادامه...
بَخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
recente
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segment
بخش، بخشنده
ادامه...
بَخش، بَخشَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
cedent
واگذارکننده، کناره گیری
ادامه...
واگُذارکُنَندِه، کِنارِه گیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
segment
بخش
ادامه...
بَخش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Segment
بخش
ادامه...
بَخش
دیکشنری آلمانی به فارسی
regnen
باریدن، باران
ادامه...
باریدَن، باران
دیکشنری آلمانی به فارسی
Segment
تقسیم کردن، بخش
ادامه...
تَقسیم کَردَن، بَخش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sergent
گروهبان
ادامه...
گُروهبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
récent
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
regente
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
regente
نایب السلطنه، هادی
ادامه...
نایِب السَلطَنِه، هادی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
régent
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Regent
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Regent
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
recent
اخیراً
ادامه...
اَخیراً
دیکشنری هلندی به فارسی
regret
پشیمانی
ادامه...
پَشیمانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fegend
جاروکشی، جارو کردن
ادامه...
جاروکِشی، جارو کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
retenu
محدود، حفظ شد
ادامه...
مَحدود، حِفظ شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
repenti
پشیمان، توبه کرد
ادامه...
پَشیمان، تُوبِه کَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Recent
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Relent
گذشتن، تسلیم شدن
ادامه...
گُذَشتَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Resent
خشمگین شدن، رد کردن
ادامه...
خَشمگین شُدَن، رَد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Urgent
فوری
ادامه...
فُوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cedent
واگذارکننده، انتقال دهنده
ادامه...
واگُذارکُنَندِه، اِنتِقال دَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی