معنی retenu
retenu
محدود، حفظ شد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با retenu
retenir
retenir
بازداشت کَردَن، حِفظ کُنَد، مَحدود کَردَن، نِگَه داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retener
retener
نِگَه داشتَن، حِفظ کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Pretend
Pretend
اِدِّعا کَردَن، وانِمود کُن، تَظَاهُر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
regent
regent
نایِب السَلطَنِه، اَرزان
دیکشنری لهستانی به فارسی
wetend
wetend
فَهمیده، دانِستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
retensi
retensi
نِگَهداری، حِفظ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
treten
treten
پا گُذاشتَن، گام، پایین زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
pretend
pretend
اِدِّعا کَردَن، تَظَاهُر کُن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
retten
retten
نَجَات دادَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی