معنی Present
Present
ارائه دادن، حاضر شدن، حاضر، حال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Present
Prevent
Prevent
جِلوگیری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
presente
presente
حال، حاضِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
présent
présent
حاضِر، اینجا، حال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Prudent
Prudent
دَقیق، مُحتاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pretend
Pretend
اِدِّعا کَردَن، وانِمود کُن، تَظَاهُر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
President
President
رَئیس جُمهور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Presently
Presently
بِه طُورِ حاضِر یا فِعلی، دَر حالِ حاضِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Presence
Presence
حُضور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
presente
presente
حال، حاضِر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی