معنی protes - جستجوی لغت در جدول جو
protes
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Protest
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری آلمانی به فارسی
grotesk
زشت و غیرطبیعی، گروتسک
ادامه...
زِشت و غِیرِطَبیعی، گُروتِسک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
grotesk
زشت و غیرطبیعی، گروتسک، به طرز زشت
ادامه...
زِشت و غِیرِطَبیعی، گُروتِسک، بِه طَرزِ زِشت
دیکشنری هلندی به فارسی
groter
بزرگ تر
ادامه...
بُزُرگ تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
praten
صحبت کردن، صحبت کنید
ادامه...
صُحبَت کَردَن، صُحبَت کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
proben
تمرین کردن، تمرین کنید
ادامه...
تَمرین کَردَن، تَمرین کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
profesa
استاد، پروفسور
ادامه...
اُستاد، پُرُوفُسُور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
roter
آروغ زدن
ادامه...
آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
profesi
حرفه
ادامه...
حِرفِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
proje
پروژه
ادامه...
پُروژِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
trots
غرور، افتخار، مفتخر، با افتخار
ادامه...
غُرور، اِفتِخار، مُفتَخِر، با اِفتِخار
دیکشنری هلندی به فارسی
protester
اعتراض کردن، اعتراض
ادامه...
اِعتِراض کَردَن، اِعتِراض
دیکشنری فرانسوی به فارسی
protestation
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری فرانسوی به فارسی
protestar
اعتراض کردن، اعتراض
ادامه...
اِعتِراض کَردَن، اِعتِراض
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
protestare
اعتراض کردن، اعتراض
ادامه...
اِعتِراض کَردَن، اِعتِراض
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pemrotes
معترض
ادامه...
مُعتَرِض
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
proyek
پروژه
ادامه...
پُروژِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
protest
اعتراض، گرفتن
ادامه...
اِعتِراض، گِرِفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
grotesk
زشت و غیرطبیعی، گروتسک
ادامه...
زِشت و غِیرِطَبیعی، گُروتِسک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
protest
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری هلندی به فارسی
protesta
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
protesta
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
protesto
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری پرتغالی به فارسی
protesto
اعتراض
ادامه...
اِعتِراض
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
grotesk
به طرز زشت، گروتسک، زشت و غیرطبیعی
ادامه...
بِه طَرزِ زِشت، گُروتِسک، زِشت و غِیرِطَبیعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
promesa
وعده، قول دادن
ادامه...
وَعدِه، قُول دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pretesa
ظاهرسازی، ادّعا
ادامه...
ظاهِرسازی، اِدِّعا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
prêter
قرض دادن
ادامه...
قَرض دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
porter
پوشیدن، حمل کردن، شانه زدن
ادامه...
پوشیدَن، حَمل کَردَن، شانِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
promis
وعده داده شده، وعده داده است
ادامه...
وَعدِه دادِه شُدِه، وَعدِه دادِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
projet
پروژه
ادامه...
پُروژِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
profus
فراوان
ادامه...
فَراوان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Protest
اعتراض، اعتراض کردن
ادامه...
اِعتِراض، اِعتِراض کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
protestar
اعتراض کردن، اعتراض
ادامه...
اِعتِراض کَردَن، اِعتِراض
دیکشنری پرتغالی به فارسی