معنی prominent - جستجوی لغت در جدول جو
prominent
برجسته، به طور برجسته
ادامه...
بَرجَستِه، بِه طُورِ بَرجَستِه
دیکشنری هلندی به فارسی
prominent
به طور برجسته، برجسته
ادامه...
بِه طُورِ بَرجَستِه، بَرجَستِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
prominente
برجسته
ادامه...
بَرجَستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
prominente
برجسته
ادامه...
بَرجَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
prominentie
بارز بودن، برجستگی
ادامه...
بارِز بودَن، بَرجَستِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
proéminent
برجسته
ادامه...
بَرجَستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Prominent
برجسته
ادامه...
بَرجَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
prééminent
برتر، برجسته
ادامه...
بَرتَر، بَرجَستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
preminente
برتر، برجسته
ادامه...
بَرتَر، بَرجَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
prominenza
برجستگی
ادامه...
بَرجَستِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
proeminente
برجسته
ادامه...
بَرجَستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
promienny
درخشان، برّاق، خوشحال، سعادتمند
ادامه...
دِرَخشان، بَرّاق، خُوشحال، سَعادَتمَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
Prominenz
برجستگی، سلبریتی
ادامه...
بَرجَستِگی، سِلِبریتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
prominentemente
به طور برجسته
ادامه...
بِه طُورِ بَرجَستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
in modo prominente
به طور برجسته
ادامه...
بِه طُورِ بَرجَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی