معنی perire - جستجوی لغت در جدول جو
perire
نابود شدن، از بین رفتن
ادامه...
نابود شُدَن، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
aprire
باز کردن
ادامه...
باز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perigo
تهدید، خطر، به خطر افتادن
ادامه...
تَهدِید، خَطَر، بِه خَطَر اُفتادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perene
همیشگی، همیشه سبز
ادامه...
هَمیشِگی، هَمیشِه سَبز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perder
از دست دادن
ادامه...
اَز دَست دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
peniru
مقلّد، کپی
ادامه...
مُقَلِّد، کُپی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
periode
دوره
ادامه...
دَورِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
aderire
چسبیدن، ملحق شدن
ادامه...
چَسبیدَن، مُلحَق شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
punire
تنبیه کردن، مجازات، مجازات دادن
ادامه...
تَنبِیه کَردَن، مُجازات، مُجازات دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spedire
ارسال کردن، ارسال کنید، کشتی فرستادن
ادامه...
اِرسال کَردَن، اِرسال کُنید، کِشتی فِرِستادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulire
پاک کردن، تمیز کردن
ادامه...
پاک کَردَن، تَمیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
venire
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cerare
موم مالیدن، موم
ادامه...
موم مالیدَن، موم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
periode
دوره
ادامه...
دَورِه
دیکشنری هلندی به فارسی
perifere
جانبی، محیطی
ادامه...
جانِبی، مُحیطی
دیکشنری هلندی به فارسی
Desire
خواستن، میل
ادامه...
خواستَن، مِیل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
servire
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sperare
امید داشتن، امید
ادامه...
اُمید داشتَن، اُمید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perdre
از دست دادن
ادامه...
اَز دَست دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
percer
حفّاری کردن، متّه، حفر کردن، نفوذ کردن
ادامه...
حَفّاری کَردَن، مَتِّه، حَفر کَردَن، نُفوذ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ferire
آسیب رساندن، صدمه دیده، آسیب زدن، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آسیب زَدَن، زَخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
relire
تصحیح کردن، بازخوٰانی، دوباره خوٰاندن
ادامه...
تَصحِیح کَردَن، بازخوٰانی، دُوبارِه خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
perder
از دست دادن
ادامه...
اَز دَست دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Retire
بازنشسته شدن، بازنشسته شوید
ادامه...
بازنِشَستِه شُدَن، بازنِشَستِه شَوید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
écrire
نوشتن، برای نوشتن
ادامه...
نِوِشتَن، بَرایِ نِوِشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
parier
ذین گذاشتن، شرط بندی، شرط بندی کردن، قمار کردن
ادامه...
ذین گُذاشتَن، شَرط بَندی، شَرط بَندی کَردَن، قُمار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pendre
آویزان بودن، آویزان کردن
ادامه...
آویزان بودَن، آویزان کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pesare
وزن کردن
ادامه...
وَزن کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perdere
نشت کردن، از دست دادن
ادامه...
نَشت کَردَن، اَز دَست دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pepare
فلفل زدن، فلفل
ادامه...
فِلفِل زَدَن، فِلفِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pelare
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
partire
ترک کردن، شروع کنید
ادامه...
تَرک کَردَن، شُروع کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
predire
آشکار کردن، پیش بینی کنید، پیش بینی کردن
ادامه...
آشکار کَردَن، پیش بینی کُنید، پیش بینی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
prurire
خارش داشتن، خارش
ادامه...
خارِش داشتَن، خارِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Derive
استخراج کردن
ادامه...
اِستِخراج کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی