معنی passare - جستجوی لغت در جدول جو
passare
عبور کردن، عبور کند
ادامه...
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pastar
چرا کردن، مرتع
ادامه...
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cessare
متوقّف کردن، متوقّف شود
ادامه...
مُتِوَقِّف کَردَن، مُتِوَقِّف شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
causare
علّت آوردن، علّت، فرصت دادن
ادامه...
عِلَّت آوَردَن، عِلَّت، فُرصَت دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passeren
عبور کردن، عبور کند
ادامه...
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری هلندی به فارسی
Massage
ماساژ دادن
ادامه...
ماساژ دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Massacre
قتل عام کردن، قتل عام
ادامه...
قَتل عام کَردَن، قَتل عام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pausar
توقّف کردن، مکث
ادامه...
تَوَقُّف کَردَن، مَکث
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pasear
دور زدن، گشت و گذار
ادامه...
دُور زَدَن، گَشت و گُذار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bastare
کافی بودن، کافی است
ادامه...
کافی بودَن، کافی اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passer
عبور کردن، عبور کند
ادامه...
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pagare
پرداخت کردن، پرداخت کنید
ادامه...
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pesare
وزن کردن
ادامه...
وَزن کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
posare
قرار دادن، ژست گرفتن
ادامه...
قَرار دادَن، ژِست گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pausar
توقّف کردن، مکث
ادامه...
تَوَقُّف کَردَن، مَکث
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pastar
چرا کردن، چرا
ادامه...
چِرا کَردَن، چِرا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bussare
کوبیدن، در زدن
ادامه...
کوبیدَن، دَر زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passado
گذشته
ادامه...
گُذَشتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tassare
مالیات گرفتن، مالیات
ادامه...
مالیات گِرِفتَن، مالیات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passato
گذشته
ادامه...
گُذَشتِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passar
عبور کردن، خرج کردن، لکّه انداختن
ادامه...
عُبور کَردَن، خَرج کَردَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
paisaje
منظر طبیعی، چشم انداز
ادامه...
مَنظَر طَبیعی، چِشم اَنداز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
passager
گذرا، مسافر
ادامه...
گُذَرا، مُسافِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
paysage
منظر طبیعی، چشم انداز
ادامه...
مَنظَر طَبیعی، چِشم اَنداز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pensare
فکر کردن، فکر کن
ادامه...
فِکر کَردَن، فِکر کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pastore
کشیش، چوپان، گله داری کردن
ادامه...
کِشیش، چُوپَان، گِلِه داری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parlare
حرف زدن، صحبت کنید، صحبت کردن
ادامه...
حَرف زَدَن، صُحبَت کُنید، صُحبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passear
دور زدن، برای قدم زدن
ادامه...
دُور زَدَن، بَرایِ قَدَم زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pescare
ماهی گرفتن، ماهی
ادامه...
ماهی گِرِفتَن، ماهی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
glassare
لعاب زدن، سرمازدگی
ادامه...
لُعاب زَدَن، سَرمازَدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fissare
چسباندن، امن، خیره نگاه کردن، نگاه کردن
ادامه...
چَسباندَن، اَمن، خیرِه نِگَاه کَردَن، نِگاه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
russare
خر خر کردن، خرّوپف کردن
ادامه...
خُر خُر کَردَن، خُرّوپُف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulsare
تپش داشتن، ضربان دار
ادامه...
تَپِش داشتَن، ضَرَبان دار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tastare
دست زدن به، احساس
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اِحساس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passie
شور و اشتیاق، اشتیاق
ادامه...
شور و اِشتیاق، اِشتیاق
دیکشنری هلندی به فارسی