معنی passager
passager
گذرا، مسافر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با passager
partager
partager
تَقسیم کَردَن، بِه اِشتِراک بُگذارید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
massagear
massagear
ماساژ دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
passageiro
passageiro
مُسافِر روزانِه، مُسافِر، گُذَرا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
paisagem
paisagem
مَنظَر طَبیعی، چِشم اَنداز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
paysage
paysage
مَنظَر طَبیعی، چِشم اَنداز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
passare
passare
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pasażer
pasażer
مُسافِر روزانِه، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
Massage
Massage
ماساژ دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
passer
passer
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی