معنی partire - جستجوی لغت در جدول جو
partire
ترک کردن، شروع کنید
ادامه...
تَرک کَردَن، شُروع کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
marcire
گندیدن، پوسیدگی
ادامه...
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Satire
طنز
ادامه...
طَنز
دیکشنری آلمانی به فارسی
portie
بخش
ادامه...
بَخش
دیکشنری هلندی به فارسی
aprire
باز کردن
ادامه...
باز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perire
نابود شدن، از بین رفتن
ادامه...
نابود شُدَن، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
paître
چرا کردن، چرا
ادامه...
چِرا کَردَن، چِرا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
parier
ذین گذاشتن، شرط بندی، شرط بندی کردن، قمار کردن
ادامه...
ذین گُذاشتَن، شَرط بَندی، شَرط بَندی کَردَن، قُمار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Satire
طنز
ادامه...
طَنز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
satire
طنز
ادامه...
طَنز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
partili
حزبی، عضو حزب
ادامه...
حِزبی، عُضو حِزب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
impartire
منتقل کردن، به اشتراک بگذارند
ادامه...
مُنتَقِل کَردَن، بِه اِشتِراک بُگذارنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
portare
حمل کردن، آوردن
ادامه...
حَمل کَردَن، آوَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parlare
حرف زدن، صحبت کنید، صحبت کردن
ادامه...
حَرف زَدَن، صُحبَت کُنید، صُحبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pastore
کشیش، چوپان، گله داری کردن
ادامه...
کِشیش، چُوپَان، گِلِه داری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
partial
جانبدار، جزئی
ادامه...
جانِبدار، جُزئی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
partiel
ناقص، جزئی
ادامه...
ناقِص، جُزئی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
martyre
شهادت
ادامه...
شَهادَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
partir
ترک کردن، ترک
ادامه...
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
partir
ترک کردن، ترک
ادامه...
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
partir
ترک کردن، ترک
ادامه...
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
satire
طنز
ادامه...
طَنز
دیکشنری هلندی به فارسی