معنی partir
partir
ترک کردن، ترک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با partir
partir
partir
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
partir
partir
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
partire
partire
تَرک کَردَن، شُروع کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
garnir
garnir
تَزئِین کَردَن، تَزئِین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
impartir
impartir
مُنتَقِل کَردَن، تَوزِیع کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pastor
pastor
گِلِه داری کَردَن، کِشیش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pastar
pastar
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sortir
sortir
خارِج شُدَن، بیرون رَفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
impartir
impartir
مُنتَقِل کَردَن، بِه اِشتِراک بُگذارنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی