معنی parente - جستجوی لغت در جدول جو
parente
خویشاوند، نسبی
ادامه...
خویشاوَند، نَسَبی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parente
خویشاوند، نسبی
ادامه...
خویشاوَند، نِسبی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
potente
قوی، قدرتمند
ادامه...
قَوی، قُدرَتمَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pérenne
همیشگی، چند ساله
ادامه...
هَمیشِگی، چَند سالِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
latente
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
piamente
به طور دیندارانه، با تقوا
ادامه...
بِه طُورِ دیندارانِه، با تَقوا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perenne
همیشگی، چند ساله
ادامه...
هَمیشِگی، چَند سالِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
paziente
صبور، بیمار
ادامه...
صَبور، بیمار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parentale
والدانه، والدین
ادامه...
والِدانِه، والِدَین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ardente
سخت، سوزاندن، سوزان، آتشی
ادامه...
سَخت، سوزاندَن، سوزان، آتَشی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
paresse
کاهلی، تنبلی
ادامه...
کاهِلی، تَنبَلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
latente
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
potente
قوی، قدرتمند
ادامه...
قَوی، قُدرَتمَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ardente
سخت، پرشور، سوزان
ادامه...
سَخت، پُرشور، سوزان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
garante
ضامن
ادامه...
ضامِن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gerente
مدیر
ادامه...
مُدیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
parental
والدانه، والدین
ادامه...
والِدانِه، والِدَین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
parental
والدانه، والدین
ادامه...
والِدانِه، والِدَین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
potente
قوی، قدرتمند
ادامه...
قَوی، قُدرَتمَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
parenté
خویشاوندی، رابطه
ادامه...
خویشاوَندی، رابِطِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
parentela
خویشاوندی، رابطه، قرابت
ادامه...
خویشاوَندی، رابِطِه، قَرابَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aparente
ظاهری، آشکار
ادامه...
ظاهِری، آشِکار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aparente
ظاهری، آشکار
ادامه...
ظاهِری، آشِکار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
apparente
ظاهری، آشکار
ادامه...
ظاهِری، آشِکار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pariente
خویشاوند، نسبی
ادامه...
خویشاوَند، نَسَبی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
carente
ناقص، فاقد
ادامه...
ناقِص، فاقِد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
carente
ناقص، نیازمند
ادامه...
ناقِص، نِیَازمَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
gerente
مدیر
ادامه...
مُدیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
carente
کاستی دار، فاقد
ادامه...
کاستی دار، فاقِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parent
خویشاوند، پدر و مادر، والد
ادامه...
خویشاوَند، پِدَر و مادَر، والِد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
parental
والدانه، والدین
ادامه...
والِدانِه، والِدَین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
paciente
صبور، بیمار
ادامه...
صَبور، بیمار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
perenne
همیشگی، چند ساله
ادامه...
هَمیشِگی، چَند سالِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
garante
ضامن
ادامه...
ضامِن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
paciente
صبور، بیمار
ادامه...
صَبور، بیمار
دیکشنری پرتغالی به فارسی