معنی pariente
pariente
خویشاوند، نسبی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با pariente
paciente
paciente
صَبور، بیمار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
paziente
paziente
صَبور، بیمار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
paciente
paciente
صَبور، بیمار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
parente
parente
خویشاوَند، نَسَبی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parente
parente
خویشاوَند، نِسبی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ardiente
ardiente
آتَشی، سوزاندَن، سَخت، سوزان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aparente
aparente
ظاهِری، آشِکار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
caliente
caliente
داغ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
variante
variante
گونِه، نُوع
دیکشنری فرانسوی به فارسی