- owalny
بیضوی، بیضی شکل، بیضی، بت پرستی
معنی owalny - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قابل اثبات، قابل اجتناب
غیرقابل قبول، عدم پذیرش
غیرقابل بازیابی، باور نکردنی
به طور غیرقابل ارتباط، نادرست
قابل مذاکره، مشروط به مذاکره مجدّد
قابل بازتولید، قابل بازخرید
قابل استنباط، برگشت پذیر
قابل آموزش
آزاد، شل
قابل قبول، منطقی
انعطاف پذیر، قابل انعطاف
قابل ویرایش، ظرفیت
قابل تعریف
قابل جابجایی، اضافی
قابل بحث، بحث برانگیز
معتبر، اعتبار، مهمّ، قابل توجّه است
صادقانه، انصافاً، جدّی، به طور جدّی
دهانی، ماشین بیمار
محلّی، پیدا کردن
به طور اصلی، در ابتدا
آوازی، به صورت آکوستیک
محتاط، غریب، مراقب، مراقبت، دقیق
گرم و طاقت فرسا، داغ، گرم و خشک، سوزاننده
آوایی، به صورت آوازی
اسیدی، مخمّر، ترش
وفادار
تنبل، لنگی، کند، مبهوت
اخلاقی، اصول اخلاقی
بارور، پربار
کلّی، جهانی، عمومی
بی پروا، با وقاحت، جسور، پررنگ، شجاع، جشن، با دل و جرأت، خلع سلاح، دلیر، شوالیه
رد شده، رد صلاحیّت
برنزه، آفتاب گرفتن، برنزه شده، برنزی شده، برونش
قابل اصلاح، قابل تعمیر