معنی powolny
powolny
تنبل، لنگی، کند، مبهوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با powolny
mozolny
mozolny
سَخت کوشانِه، سَخت کوشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
podobny
podobny
مُشَابِه، مُقایِسِه کُنید، هَمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocny
pomocny
مُفید، مُوَلِّد، خَدَماتی، خِرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
powolnie
powolnie
بِه طُورِ خَستِه کُنَندِه، سایَندِه، کُند، صَریح
دیکشنری لهستانی به فارسی
poważny
poważny
صادِقانِه، اِنصافاً، جِدّی، بِه طُورِ جِدّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pobożny
pobożny
مُؤمِن، جَماعَت، مَذهَبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pokorny
pokorny
فُروتَن، تَحقِیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
pozorny
pozorny
ظاهِری، ظاهِر عَجیب
دیکشنری لهستانی به فارسی
owocny
owocny
باروَر، پُربار
دیکشنری لهستانی به فارسی