معنی oke - جستجوی لغت در جدول جو
oke
اکی، باشه
ادامه...
اُکِی، باشِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Provoke
برانگیختن
ادامه...
بَراَنگیختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
kokett
به طور عشوه گری، معاشقه، به طور فریبنده، دل برانه، عشوه ای
ادامه...
بِه طُورِ عِشوِه گَری، مُعاشِقِه، بِه طُورِ فَریبَندِه، دِل بَرانِه، عِشوِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
meluncurkan roket
موشک زدن، پرتاب موشک
ادامه...
موشَک زَدَن، پَرتابِ موشَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Stroke
نوازش کردن، سکته
ادامه...
نَوَازِش کَردَن، سِکتِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Spoken
گفته شده، صحبت کرده
ادامه...
گُفتِه شُدِه، صُحبَت کَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Smoked
دودی، سیگار کشیدن
ادامه...
دودی، سیگار کِشیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Smoke
دود کردن، دود
ادامه...
دود کَردَن، دود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crookedness
کجی، کج بودن
ادامه...
کَجی، کَج بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wellspoken
خوش سخن، خوش صحبت
ادامه...
خُوش سُخَن، خُوش صُحبَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crookedly
کج و معوج، کج
ادامه...
کَج و مَعوَج، کَج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crooked
کج
ادامه...
کَج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
roket gibi yükselen
شلّیک شده، مانند یک موشک بالا می رود
ادامه...
شِلّیک شُدِه، مانَند یِک موشَک بالا مِی رود
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
roket atmak
موشک زدن، پرتاب موشک
ادامه...
موشَک زَدَن، پَرتابِ موشَک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Invoke
استدعاء کردن، فراخوانی کردن
ادامه...
اِستِدعاء کَردَن، فَراخوانی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Choke
خفه کردن
ادامه...
خَفِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Zookeeper
نگهبان باغ وحش
ادامه...
نِگَهبان باغ وَحش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Poke
زدن، بهم زدن
ادامه...
زَدَن، بِهَم زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cokelat
برنزه، سرتاسر، سردار
ادامه...
بُرُنزِه، سَرتاسَر، سَردار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Joke
شوخی کردن، شوخی
ادامه...
شوخی کَردَن، شوخی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ok
اکی، اکسیداسیون
ادامه...
اُکِی، اُکسیداسِیون
دیکشنری لهستانی به فارسی
ok
اکی، باشه
ادامه...
اُکِی، باشِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ok
اکی، باشه
ادامه...
اُکِی، باشِه
دیکشنری هلندی به فارسی
ok
اکی، باشه، خوب
ادامه...
اُکِی، باشِه، خوب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
broker
دلّال
ادامه...
دَلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Uncooked
خام، نپخته
ادامه...
خام، نَپُختِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Revoke
باطل کردن، لغو
ادامه...
باطِل کَردَن، لَغو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unprovoked
بی دلیل
ادامه...
بی دَلیل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Broker
دلّال، کارگزار
ادامه...
دَلّال، کَارگُزَار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brokenly
به طور شکسته، شکسته
ادامه...
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brokenhearted
دل شکسته
ادامه...
دِل شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Broken
شکسته
ادامه...
شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
joker
شوخی کننده، جوکر
ادامه...
شوخی کُنَندِه، جوکِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Outspokenness
صراحت، رک گویی
ادامه...
صِراحَت، رُک گویی
دیکشنری انگلیسی به فارسی