جدول جو
جدول جو

معنی męczyć - جستجوی لغت در جدول جو

męczyć
خسته کردن، خسته کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خیس کردن، مرطوب
دیکشنری لهستانی به فارسی
جرعه ای نوشیدن، جرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
فضولی کردن، فلوت نواز
دیکشنری لهستانی به فارسی
آرزو کردن، خانم
دیکشنری لهستانی به فارسی
آزار دادن، اذیّت کردن، آزرده کردن، رایگان، رنجاندن، ضعف
دیکشنری لهستانی به فارسی
درمان کردن، برای درمان، درمانگر
دیکشنری لهستانی به فارسی
بسته شدن، بشردوستانه، پیوند دادن، پسر عموی، ادغام کردن، تحکیم، خوٰاهد شد، اتّصال دادن، رابط، ترکیب کردن، سنتز کنند، سرودن، متّحد شدن، متابولیک، ربط کردن، نشان دادن لطف، همراه بودن، همراه، اتّحاد دادن، یکپارچه کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
غوطه ور شدن، شیرجه رفتن
دیکشنری لهستانی به فارسی
شمارش کردن، شماره، حساب کردن، غیر قابل پیش بینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
رویابافی کردن، رهبری
دیکشنری لهستانی به فارسی
به آرامی گریه کردن، آسان، آه کشیدن، آه، آه و فغان کردن، نشاسته ای
دیکشنری لهستانی به فارسی
آموزش دادن، آموزش دهید، قطار
دیکشنری لهستانی به فارسی
خسته شدن، اگزوز
دیکشنری لهستانی به فارسی