معنی jęczeć jęczeć به آرامی گریه کردن، آسان، آه کشیدن، آه، آه و فغان کردن، نشاسته ای دیکشنری لهستانی به فارسی
ryczeć ryczeć غُرِّش کَردَن، رَعد و بَرق، غُرّیدَن، غُرغُر کَردَن، فَریاد کِشیدَن، گِریِه کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی