معنی modern - جستجوی لغت در جدول جو
modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
modern
به طور مدرن، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ مُدِرن، مُدِرن
دیکشنری آلمانی به فارسی
modern
به طور مدرن، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ مُدِرن، مُدِرن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
coder
کدگذاری کردن، کد
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Govern
حکومت کردن، حکومت کن
ادامه...
حُکومَت کَردَن، حُکومَت کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
coderen
کدگذاری کردن، کد نویسی
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُد نِویسی
دیکشنری هلندی به فارسی
mordere
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moler
خراشیدن، آسیاب کردن
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mover
حرکت دادن، حرکت کنید
ادامه...
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poder
توانستن، می تواند، قدرت، قدرت داشتن
ادامه...
تَوانِستَن، مِی تَوانَد، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Coder
برنامه نویس، کدگذار
ادامه...
بَرنامِه نِویس، کُدگُذار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری آلمانی به فارسی
moyen
متوسّط، میانگین
ادامه...
مُتِوَسِّط، میانگین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
momen
لحظه
ادامه...
لَحظِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
poder
توانستن، قدرت، قدرت داشتن
ادامه...
تَوانِستَن، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mover
حرکت دادن، حرکت کنید
ادامه...
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
doden
با ضربه کشتن، کشتن
ادامه...
با ضَربِه کُشتَن، کُشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
modernizar
مدرن کردن
ادامه...
مُدِرن کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moeder
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری هلندی به فارسی
mildern
کاهش دادن، کاهش دهد، ملایم کردن
ادامه...
کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد، مُلایِم کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
moderno
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderne
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
moderno
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderno
مد روز، مدرن
ادامه...
مُدِ روز، مُدِرن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ändern
اصلاح کردن، تغییر دهید، تغییر دادن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تَغییر دَهید، تَغییر دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
moderar
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
morder
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
moderar
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
modéré
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
godere
لذّت بردن، لذّت ببرید
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
morder
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
modernización
مدرنیزه سازی، مدرنیزاسیون
ادامه...
مُدِرنیزِه سازی، مُدِرنیزاسیون
دیکشنری اسپانیایی به فارسی