معنی coder
coder
کدگذاری کردن، کد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با coder
poder
poder
تَوانِستَن، مِی تَوانَد، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
céder
céder
تَحویل دادَن، بَرایِ فُروش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Coder
Coder
بَرنامِه نِویس، کُدگُذار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ceder
ceder
تَحویل دادَن، دادَن، تَسلِیم کَردَن، گُذَشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
comer
comer
خُوردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
coser
coser
سوزَن زَدَن، دوختَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ceder
ceder
تَسلِیم کَردَن، تَسلِیم شُدَن، گُذَشتَن، تَحویل دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
poder
poder
تَوانِستَن، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
comer
comer
خُوردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی