جدول جو
جدول جو

معنی mkazi - جستجوی لغت در جدول جو

mkazi
ساکن، یک ساکن، مقیم
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فضای بزرگ، اقامت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
والد، پدر و مادر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مسکن، اقامتگاه، تسویه حساب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
سست، جت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
فشار، استرس
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تند، روشن، خشن، شدید، دست و پا چلفتی، زشت، جلوه گر، سخت، تیزلبه، وحشی، سختگیر، نامهربان، زهرآگین
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ساکن، مقیم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
وظیفه، کار کردن، عملکرد، کاری
دیکشنری سواحیلی به فارسی