جدول جو
جدول جو

معنی mieszkać - جستجوی لغت در جدول جو

mieszkać
خانه داشتن، خائن، ساکن شدن، ساکسیفونیست، سکونت داشتن، قابل سکونت
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مخلوط کردن، اجازه ورود، هم زدن، ضرب و شتم، چرخاندن، گردش کند، به هم ریختن، وضعیت دشوار، یادآوری کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
آویزان شدن، تعلیق کند
دیکشنری لهستانی به فارسی