جدول جو
جدول جو

معنی mianować - جستجوی لغت در جدول جو

mianować
منصوب کردن، منطقه ای
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منتشر شدن، خرج کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
مهاجرت کردن، مهاجم
دیکشنری لهستانی به فارسی
افراط کردن، افراطی، ضایع کردن، زباله، هدر دادن، هدر رفت
دیکشنری لهستانی به فارسی
استاد شدن، استاد
دیکشنری لهستانی به فارسی
زمان بندی کردن، اندازه گیری زمان، برنامه ریزی کردن، برنامه، نقشه کشیدن، رقم زده است، تدوین استراتژی کردن، کامپایل کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
احترام گذاشتن، افتخار، عبادت
دیکشنری لهستانی به فارسی
اسکن کردن، اسکرول کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
نقشه کشیدن، برنامه ریزی کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
توده کردن، تورفتگی، ماساژ دادن، راننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
حکومت کردن، طمع
دیکشنری لهستانی به فارسی