معنی mengubur - جستجوی لغت در جدول جو
mengubur
دفن کردن
ادامه...
دَفن کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengukur
اندازه گیری کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن
ادامه...
اَندازِه گیری کَردَن، اَندازِه گیری، اَندازِه گِرِفتَن، مِقیاس کَردَن، اَندازِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghibur
جالب، سرگرم کردن، راحت دادن، دلسوز، دلداری دادن، دلداری دهنده، سرگرم کننده
ادامه...
جالِب، سَرگَرم کَردَن، راحَت دادَن، دِلسوز، دِلداری دادَن، دِلداری دَهَندِه، سَرگَرم کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengutuk
محکوم کردن، نفرین، لعنت کردن
ادامه...
مَحکوم کَردَن، نِفرین، لَعنَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengusir
اخراج کردن، بدرقه کردن، از جابجا کردن، زدودن، بیرون کردن، برکنار کردن
ادامه...
اِخراج کَردَن، بَدرَقِه کَردَن، اَز جابِجا کَردَن، زُدودَن، بیرون کَردَن، بَرکِنار کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengukir
تراشیدن، حک کردن، حکّاکی کردن، خراشیدن
ادامه...
تراشیدَن، حَک کَردَن، حَکّاکی کَردَن، خراشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengubah
تغییر دادن، تغییر دهید، تبدیل کردن
ادامه...
تَغییر دادَن، تَغییر دَهید، تَبدیل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencukur
اصلاح کردن، تراشیدن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تَراشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengebor
حفر کردن، متّه، حفّاری کردن
ادامه...
حَفر کَردَن، مَتِّه، حَفّاری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengatur
ترتیب دادن، ترتیب دهید، تنظیم کردن
ادامه...
تَرتِیب دادَن، تَرتِیب دَهید، تَنظِیم کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabur
کاشتن، بکار
ادامه...
کاشتَن، بِکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی