معنی mengukur mengukur اندازه گیری کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengusir mengusir اِخراج کَردَن، بَدرَقِه کَردَن، اَز جابِجا کَردَن، زُدودَن، بیرون کَردَن، بَرکِنار کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghukum menghukum تَنبِیه کَردَن، مُجازات کَردَن، مَحکوم کَردَن، مُجازات دادَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی