- mengira
گمان کردن، فکر کن، فرض کردن
معنی mengira - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب دادن، آب
دروغ گفتن، دروغ
دروغ گفتن، دروغ
تقلید کردن، کپی کنید، تقلیدی، شبیه سازی کردن
دروغ گفتن، دروغ
طرز، روش
تصادر کردن، مصادره کند، ضبط کردن
باند زدن، کراوات، بستن، الزامی، اتّحاد دادن، بسته شدن، زنجیر کردن، رشته کردن، بستن به
ارسال کردن، ارسال کنید، فرستادن
پر کردن، پر کن
هدف گذاری کردن، منجر می شود
هجّی کردن، طلسم
سخت کردن، سفت شدن
توهین کردن، توهین آمیز، نفرت داشتن، تحقیرآمیز
دروغ گفتن، دروغ